آینده قیمت دلار – آیا توافق انجام می‌شود یا بازی روانی است؟

آینده قیمت دلار – آیا توافق انجام می‌شود یا بازی روانی است؟… با کریپتولوژی همراه باشید…   طی چند سال اخیر به دلیل بی‌کفایتی بعضی از مسئولین، آینده مردم ایران…

facebook twitter telegram whatsapp
Attila

Attila

هر قدمی که برداشتیم، ما رو به سوی هدف‌های بزرگتر هدایت کرد.
آینده قیمت دلار - آیا توافق انجام می‌شود یا بازی روانی است؟

آینده قیمت دلار – آیا توافق انجام می‌شود یا بازی روانی است؟… با کریپتولوژی همراه باشید…

 

طی چند سال اخیر به دلیل بی‌کفایتی بعضی از مسئولین، آینده مردم ایران گره خورده به قیمت دلار. نوسانات قیمت ارز به یکی از مهم‌ترین دغدغه‌های روزمره مردم تبدیل شده و در این میان، دولت جمهوری اسلامی ایران همواره سعی کرده‌ با دستکاری نرخ دلار و ایجاد فومو در مردم، آن‌ها را به سمت خرید یا فروش دلار و یا خرید سهام هدایت کند. سپس با روش‌های مختلفی، ارزش پول مردم را کاهش دهند تا از این طریق بتوانند از بازار نوسان‌گیری کنند یا حتی بخشی از کسری بودجه را تامین کنند.

 

هر چند وقت یکبار با اتفاق و روش جدیدی مردم غیور ایران پول‌های خود را به سادگی به دولت می‌بازند: یک بار با بورس، یک بار با کاهش نرخ ارز، یک بار با افزایش نرخ ارز، یک بار با ایجاد خبر جنگ، و حالا هم با خبر توافق! در همه این موارد، مردم به‌طور ناخودآگاه در دام بازی‌های مالی افتاده‌اند که هدف اصلی آن‌ها نفع بردن از تغییرات ناگهانی و پیش‌بینی‌ناپذیر است. حالا ممکن است توافقی هم صورت گیرد!…

 

در این مقاله از کریپتولوژی نظر شخصی خود درباره آینده قیمت دلار و توافق ایران با ایالات متحده را بیان می‌کنم. لازم به ذکر است که بنده هیچ تخصصی در علوم سیاسی یا تحلیل‌گری داخلی ندارم و صرفاً نظر شخصی خودم را با شما به اشتراک می‌گذارم. بنابراین، هر گونه خرید و فروش هر نوع دارایی به عهده خود شماست و توصیه می‌کنم قبل از هر اقدامی، با دقت و با مسئولیت خودتان تصمیم‌گیری کنید.

اولتیماتوم تند ترامپ به ایران…

 

در تاریخ ۵ مارس ۲۰۲۵ (۱۴ اسفند ۱۴۰۳)، دولت دونالد ترامپ طی نامه‌ای رسمی به آیت‌الله علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی ایران، خواستار تغییرات بنیادین در سیاست‌های منطقه‌ای و دفاعی ایران شد. در این نامه، ترامپ صراحتاً اعلام کرد که در صورت عدم پذیرش شروط مطرح‌شده، آمریکا آماده است به اقدامات شدیدتری از جمله حمله نظامی متوسل شود.

از جمله شروط کلیدی مطرح‌شده در این نامه می‌توان به انحلال کامل نیروهای نیابتی ایران در منطقه، توقف برنامه‌های موشکی، کاهش نفوذ منطقه‌ای ایران و آغاز مذاکرات برای یک توافق جدید هسته‌ای اشاره کرد.

ترامپ برای پاسخ‌گویی به این درخواست‌ها، اولتیماتوم دوماهه تعیین کرد و هشدار داد که در صورت بی‌توجهی، آمریکا وارد فاز جدیدی از برخورد با ایران خواهد شد؛ فازی که ممکن است پیامدهای جدی‌تری برای کشور به‌همراه داشته باشد.

 

 

شروط مذاکره دولت ترامپ با ایران

 

  • توقف کامل غنی‌سازی اورانیوم
  • بستن تمامی تأسیسات آب‌سنگین
  • ارائه دسترسی کامل و بدون محدودیت به بازرسان آژانس
  • توقف توسعه برنامه موشک‌های بالستیک
  • توقف حمایت مالی و نظامی از گروه‌های نیابتی در منطقه
  • خروج کامل نیروهای ایران از سوریه
  • پایان دادن به تهدید علیه اسرائیل
  • توقف حمایت از تروریسم در سراسر جهان
  • آزادی همه شهروندان آمریکایی و اتباع متحدان آمریکا
  • توقف حملات سایبری و اقدامات بی‌ثبات‌کننده در منطقه
  • عدم تهدید کشتیرانی بین‌المللی در خلیج فارس
  • توقف برنامه تولید سلاح‌های شیمیایی و بیولوژیکی
  • اجرای توافق جدید با بازه زمانی بلندمدت و نظارت دائم

 

آینده قیمت دلار - آیا توافق انجام می‌شود یا بازی روانی است؟

آینده قیمت دلار – آیا توافق انجام می‌شود یا بازی روانی است؟

 

آیا توفق انجام می‌شود؟

 

احتمال اینکه جمهوری اسلامی به شروط اعلام‌شده از سوی دولت ترامپ تن دهد، بسیار پایین است. این شروط، در واقع نه صرفاً مطالبات دیپلماتیک، بلکه درخواست‌هایی برای تغییر ریشه‌ای در سیاست‌های منطقه‌ای و نظامی جمهوری اسلامی هستند؛ مسائلی که طی دهه‌ها در دل ساختار امنیتی و ایدئولوژیک ایران نهادینه شده‌اند.

 

انحلال نیروهای نیابتی، توقف برنامه موشکی، و عقب‌نشینی از حوزه نفوذ منطقه‌ای، به‌معنای دست کشیدن از ابزارهایی است که جمهوری اسلامی آن‌ها را ضامن بقا، امنیت و قدرت بازدارندگی خود می‌داند. تن دادن به این شروط، در نگاه تصمیم‌گیران، نه تنها به‌معنای شکست در یک مذاکره، بلکه نشان ضعف و احتمالاً آغاز یک زنجیره فشارهای جدید تلقی می‌شود.

 

در چنین شرایطی، حتی اگر ایران بخواهد وارد مسیر مذاکره شود، احتمالاً مسیر را با تأخیر، فرسایش زمان یا توافقات سطحی پیش خواهد برد؛ نه از سر تمایل به مصالحه واقعی، بلکه برای مدیریت فشار و خرید زمان. شاید تنها امید جمهوری اسلامی برای عبور از این شرایط، پایان دوره ریاست جمهوری ترامپ باشد. با توجه به سن بالای ترامپ، این آخرین حضور انتخاباتی اوست و در صورت پایان دوره‌اش، ایران ممکن است امیدوار باشد با دولت بعدی در فضای متفاوت‌تری مذاکره کند. از همین رو، تعویق و وقت‌کشی در مسیر دیپلماسی، می‌تواند یکی از گزینه‌های پیش‌روی نظام باشد.

 

 

پس در این صورت

باید منتظر جنگ با آمریکا باشیم؟

 

با وجود لحن تند و شروط سخت‌گیرانه‌ی ترامپ، آغاز یک جنگ تمام‌عیار با ایران در حال حاضر سناریویی دور از انتظار به نظر می‌رسد. از یک سو، افکار عمومی در آمریکا تمایلی به ورود به درگیری جدید ندارد، به‌ویژه پس از هزینه‌های سنگین جنگ‌های پیشین در خاورمیانه. از سوی دیگر، جمهوری اسلامی طی سال‌ها زیرساخت‌های دفاعی و بازدارنده خود را تقویت کرده و خود را برای سناریوهای احتمالی درگیری آماده ساخته است.

 

ایران از نظر جغرافیایی نیز شرایط منحصربه‌فردی دارد که هرگونه عملیات زمینی را پیچیده می‌کند: رشته‌کوه‌های البرز و زاگرس، مناطق خشک و نیمه‌کویری مرکزی، و مرزهای آبی با دریای خزر در شمال و خلیج فارس در جنوب، عملاً سپری طبیعی در برابر نفوذ نظامی خارجی ایجاد کرده‌اند. همچنین، کنترل تنگه راهبردی هرمز در دست ایران است؛ جایی که بخش بزرگی از صادرات جهانی نفت و گاز از آن عبور می‌کند. اشاره مستقیم به تردد آزاد کشتی‌ها در شروط اعلامی ترامپ نیز نشان می‌دهد که آمریکا نسبت به این نقطه ضعف ژئوپلیتیکی آسیب‌پذیر است.

 

در کنار این، کانال سوئز نیز یکی از شاه‌رگ‌های تجارت جهانی انرژی محسوب می‌شود. حضور و نفوذ غیرمستقیم جمهوری اسلامی از طریق گروه‌هایی مانند انصارالله یمن، می‌تواند این مسیر را نیز در صورت وقوع جنگ به منطقه‌ای پرتنش و ناامن بدل کند. در چنین سناریویی، اختلال هم‌زمان در تنگه هرمز و کانال سوئز، زنجیره تأمین انرژی جهان را با بحران مواجه می‌کند، بازارهای مالی را دچار شوک می‌سازد و تأمین جهانی سوخت‌های فسیلی را به چالش می‌کشد.

با توجه به مجموع شرایط ژئوپلیتیکی، نظامی و افکار عمومی، احتمال آغاز یک جنگ تمام‌عیار میان ایران و آمریکا پایین به نظر می‌رسد. در صورت وقوع درگیری نیز، سناریوی محتمل‌تر آن است که جنگ در قالب حملات محدود، هدفمند و کوتاه‌مدت شکل بگیرد، نه یک نبرد گسترده و فراگیر. با این حال، نمی‌توان احتمال درگیری‌های غیرمستقیم را نادیده گرفت؛ چرا که آمریکا ممکن است برای پرهیز از ورود مستقیم، از ظرفیت نظامی متحدانی مانند اسرائیل برای اعمال فشار یا اجرای عملیات‌های محدود بهره بگیرد؛ رویکردی که هم هزینه‌ی سیاسی کمتری دارد و هم پیام بازدارنده‌اش را منتقل می‌کند.

 

 

پس چرا ایران مذاکرات را قبول کرده است؟

ایرانی که به طور سنتی ضد آمریکا و سیاست‌های آن است، چرا باید به مذاکره با چنین کشوری تن بدهد؟ این سوالی است که به ذهن بسیاری می‌رسد، چرا که موضع‌گیری‌های ایران در قبال آمریکا همیشه پر از تنش و مخالفت بوده است. اما در واقع، دلایل زیادی وجود دارد که چرا جمهوری اسلامی ایران در شرایط کنونی حاضر به مذاکره با واشنگتن شده است، حتی اگر به‌طور ایدئولوژیک با سیاست‌های آن مخالف باشد.

 

 

1- مدیریت فشارهای بین‌المللی(مکانیزم ماشه) و اقتصادی

تحریم‌های شدید آمریکا و متحدانش، ایران را از نظر اقتصادی به شدت تحت فشار قرار داده؛ از کاهش فروش نفت گرفته تا انسداد دارایی‌های ارزی در خارج از کشور. در چنین وضعیتی، ورود به مذاکرات (even به‌صورت محدود یا تاکتیکی)می‌تواند راهی برای کاهش بخشی از این فشارها باشد. جمهوری اسلامی به‌خوبی آگاه است که حتی زمزمه‌ی مذاکره می‌تواند باعث ثبات نسبی در بازار ارز، کاهش تنش روانی اقتصادی، و جلوگیری از افزایش نارضایتی عمومی شود.

در سطح بین‌المللی نیز، مذاکره به ایران این امکان را می‌دهد تا تصویر معقول‌تری از خود ارائه دهد و از تشکیل اجماع جهانی علیه خود جلوگیری کند. اگر ایران به‌طور کامل از مذاکره شانه خالی کند، آمریکا می‌تواند به راحتی مکانیسم ماشه را فعال کرده و تحریم‌های پیشین را دوباره به شورای امنیت سازمان ملل برگرداند. در این صورت، هیچ کشوری حتی چین و روسیه که معمولاً در کنار ایران ایستاده‌اند، نمی‌توانند از حق وتو برای جلوگیری از بازگشت این تحریم‌ها استفاده کنند. به‌عبارتی‌دیگر، ایران باید این واقعیت تلخ را بپذیرد که اگر به هیچ عنوان به مذاکره وارد نشود، مکانیزم ماشه به‌طور خودکار فعال می‌شود و نتیجه‌ی آن یک فشار اقتصادی و سیاسی بسیار شدیدتر از قبل خواهد بود.

 

 

2- خرید زمان

یکی از دلایلی که ایران ممکن است جمهوری اسلامی به مذاکره تمایل داشته باشد، فرصت خرید زمان است. با توجه به فشارهای اقتصادی و نظامی، ایران می‌داند که در صورت عدم مذاکره، ممکن است با مشکلات بیشتری روبه‌رو شود. مذاکره به ایران فرصتی می‌دهد تا زمان بیشتری برای تقویت زیرساخت‌های اقتصادی و نظامی خود پیدا کند.

علاوه بر این، پایان دوره ریاست‌جمهوری ترامپ می‌تواند برای ایران یک امید باشد. با توجه به سن بالای ترامپ، ممکن است در صورت پیروزی رقیب او، شرایط دیپلماتیک تغییر کند و ایران بتواند با دولت بعدی وارد مذاکرات جدیدی شود.

 

 

3- هم خر را می‌خواهد و هم خرما!

جمهوری اسلامی در مذاکرات اخیر ممکن است با هدف دوگانه وارد عمل شده باشد؛ از یک سو، می‌خواهد فشارهای بین‌المللی و اقتصادی را کاهش دهد، و از سوی دیگر، از فضای مذاکره برای تقویت موقعیت خود در بازارهای داخلی و خارجی استفاده کند. این یعنی ایران  هم خر را می‌خواهد و هم خرما!


در این شرایط، جمهوری اسلامی ایران به‌طور هوشمندانه از نوسان‌گیری در بازار بهره‌برداری می‌کند. با شروع خبر مذاکرات، نرخ دلار شاهد کاهش چشمگیری بود که این کاهش به‌نظر می‌رسد بیشتر ناشی از هیجانات و شایعات مثبت در مورد آینده مذاکرات است. دولت ایران در چنین شرایطی می‌تواند با کنترل و مدیریت این نوسانات، فضای اقتصادی خود را به‌نفع خود بازتعریف کند. در حالی که نرخ ارز به پایین‌ترین حد خود می‌رسد، دولت می‌تواند با استفاده از ابزارهای اقتصادی، جیب مردم را تحت فشار قرار دهد و سودهای خود را از نوسانات بازار به دست آورد.

 

این تغییرات ناگهانی در بازارهای ارز و طلا نه تنها در سطح داخلی، بلکه در سطح بین‌المللی نیز به ایران فرصت می‌دهد تا از فضای دیپلماتیک به نفع خود بهره‌برداری کرده و منافع اقتصادی بیشتری به‌دست آورد. در واقع، ایران در این مسیر به دنبال دستیابی به ترکیبی از حفظ قدرت بازدارندگی و کاهش فشارهای اقتصادی است، به طوری که در عین دست‌یابی به توافقات دیپلماتیک، از فضای مذاکرات برای کسب سودهای اقتصادی بیشتر و کنترل نوسانات داخلی بهره‌برداری کند.

با ایجاد فومو، دولت بازی روانی خاصی را آغاز می‌کند که باعث می‌شود مردم دلاری که ۱۰۵ هزار تومان خریداری کرده‌اند را با قیمت ۸۵ هزار تومان بفروشند. سپس، پس از مدتی و در صورت شکست مذاکرات یا پیشرفت ناکافی آن، دولت اعلام می‌کند که شرایط تغییر کرده و وضعیت بهبود نیافته است. این اقدام موجب می‌شود همان افراد مجبور شوند دلاری که با قیمت ۸۵ هزار تومان فروخته بودند، اکنون با قیمت ۱۳۰ هزار تومان یا بیشتر خریداری کنند.

 

 

 

اگر توافق کرد چه؟

 

حتی اگر به احتمال 1 درصد هم توافقی میان ایران و آمریکا صورت بگیرد و قیمت دلار از 100 هزار تومان به 1 هزار تومان کاهش پیدا کند، نگرانی برای کسانی که دلار ذخیره کرده‌اند وجود ندارد. چرا که در صورت تحقق چنین توافقی، قیمت اقلام و وسایل نیز به همان نسبت کاهش می‌یابد. این بدین معناست که قدرت خرید مردم به‌طور نسبی حفظ می‌شود و ارزش ذخایر ارزی آن‌ها با تغییر قیمت‌ها تعدیل خواهد شد. البته این سناریو تنها در صورتی واقعیت خواهد داشت که توافق واقعی صورت گیرد و بازار به‌طور طبیعی به آن واکنش نشان دهد.

 

 

جمع‌بندی

 

در نهایت، جمهوری اسلامی ایران در حال مدیریت پیچیدگی‌های بین‌المللی و اقتصادی است و هر تصمیمی که در این راستا اتخاذ شود، تأثیرات گسترده‌ای بر وضعیت داخلی کشور خواهد داشت. مذاکرات با ایالات متحده یا حتی توافق احتمالی می‌تواند فرصتی برای کاهش فشارهای اقتصادی و بازسازی روابط تجاری با جهان فراهم آورد، اما باید توجه داشت که این فرآیند همزمان با چالش‌ها و مشکلات خاص خود همراه خواهد بود.

ضروری است که از ایجاد استرس و فومو خودداری کنیم، زیرا در شرایط فشار و اضطراب، توانایی تفکر منطقی و اتخاذ تصمیمات صحیح کاهش می‌یابد. این دقیقاً همان هدفی است که سلطنت‌های دلار دنبال می‌کنند، یعنی ایجاد ترس و اضطراب در بازار تا بتوانند از وضعیت اقتصادی ناپایدار سود ببرند.

امیدواریم که توافقی حاصل شود که ضمن حفظ استقلال کشور، وضعیت اقتصادی بهبود یابد و ثبات بیشتری در جامعه برقرار گردد. این امر می‌تواند منجر به رشد پایدار و بهبود شرایط زندگی مردم شود، حتی اگر برخی تغییرات در زمینه‌های اقتصادی رخ دهد.

 

اشتراک گذاری:

facebook twitter linkedin telegram pinterest whatsapp email
0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها